چرا ترکیه؟!

محمدعمر نیمروزی روزهای اخیر، خصوصاً برای افغانستان، آبستنِ حوادث و اخبار عجیب‌وغریبی است. یکی از مواردی که این روزها در صدر فهرست اخبار رسانه‌ها خودنمایی می‌کند، مسئلهٔ تمدید حضور نظامیِ ترکیه در افغانستان برای حفاظت از میدان هوایی کابل است؛ آن‌هم بعد از این‌که اشغال‌گران خارجی تمام نیروهای‌شان را از کشور خارج کنند. به عبارت […]

محمدعمر نیمروزی

روزهای اخیر، خصوصاً برای افغانستان، آبستنِ حوادث و اخبار عجیب‌وغریبی است. یکی از مواردی که این روزها در صدر فهرست اخبار رسانه‌ها خودنمایی می‌کند، مسئلهٔ تمدید حضور نظامیِ ترکیه در افغانستان برای حفاظت از میدان هوایی کابل است؛ آن‌هم بعد از این‌که اشغال‌گران خارجی تمام نیروهای‌شان را از کشور خارج کنند. به عبارت دیگر، قرار است ترکیه جانشین آمریکا شود. اگرچه ترکیه اعلام کرده است که مأموریتش منحصر به حفاظت از میدان هوایی کابل می‌ماند و خارج از محدودهٔ میدان هوایی فعالیتی نخواهد داشت. اما آگاهان می‌دانند که در صورت حضور ترکیه در میدان هوایی کابل، رفته‌رفته – خواه ناخواه – فعالیتش وسیع‌تر می‌شود. و این، طبیعت جنگ است.

اما چرا قرار است «ترکیه» مسئولیت این کار را به عهده بگیرد، در حالی که سایر نیروهای ناتو (که ترکیه بخشی از آنهاست) کشور را ترک کرده و می‌کنند؟! برای یافتن پاسخ این پرسش باید به عقب برگردیم.

زمانی که روسیه وارد باتلاق افغانستان شد، ابرقدرت بسیار بزرگی بود. مرزهای جغرافیاییِ بسیار وسیعی داشت. و این، تهدیدی بالفعل برای آمریکا و سایر کشورهای غربی بود. آن‌ها به‌روزی و مؤفقیت خود را در تفکیک این قدرت عظیم می‌دیدند، اما توان رویارویی مستقیم با روسیه/ شوروی سابق را نداشتند. بنابراین زمینه‌هایی را فراهم کردند که روسیه ریسک کند و وارد باتلاق افغانستان شود. روسیه هم که سرمست از قدرت نظامی و تکنولوژی خود بود وارد میدان شد. به محض اینکه پا به میدان گذاشت، زمینه برای رقیب‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ایِ روسیه فراهم شد. این بهترین موقعیت بود تا آمریکا در جنگ سرد پیروز میدان شود. تمام دنیا علیه روسیه بسیج شد. هر کشوری بر اساس توانایی‌های خود به کمک افغان‌ها پرداخت. برخی از کشورها کمک‌شان در این حد بود که مرزهایش را باز گذاشت تا داوطلبان خود را به افغانستان برسانند و … .

کار به جایی رسید که دیگر روسیه در باتلاق فرو رفته بود. نه توان بازگشت داشت و نه پای پیشرفت. در نهایت با ذلت و خواری از افغانستان بیرون رفت و این برون‌رفت، منجر به تفکیک و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق شد. رقبای منطقه‌ای و بین‌المللی به آرزویشان رسیدند و همان‌طور که مردم افغانستان پیروزی‌‌شان را جشن گرفتند، رقیبان شوروی نیز به جشن و پایکوبی پرداختند و خود را پیروز اصلیِ میدان خواندند.

بعد از حوادث یازده سپتامبر و پیش‌زمینه‌ها و پس‌زمینه‌های آن، جهان از قبل بسیار تغییر کرده بود. اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به فدراسیون روسیه شده بود و توانسته بود بعد از پس‌لرزه‌های زیادی دوباره پا بگیرد و مجدداً به میدان رقابت با آمریکا برگردد. چین هم که از نظر اقتصادی و صنعتی روزبه‌روز پیش‌روی می‌کرد آمریکا را بزرگ‌ترین مانع خود می‌دید. از نگاه چین و روسیه، آمریکا بزرگ‌ترین معضل پیش رویشان بود و است.

ورود آمریکا به باتلاق افغانستان، بزرگ‌ترین پیروزی برای چین و روسیه بود. این دو کشور از هجوم آمریکا به افغانستان به دو هدف رسیدند: الف: نگاه آمریکا از چین و روسیه به مجاهدین معطوف شد و زمینه برای رشد این دو کشور بیش از پیش فراهم شد. ب: بر اثر حملهٔ آمریکا، اقتصاد آن کشور دچار بحران‌های بی‌سابقه‌ای شد. و این، موفقیتی برای دو رقیبش شد.

جورج بوش (پسر) و اوباما به این واقعیت پی نبردند، اما ترامپ -گرچه به‌ظاهر متهم به اختلال روانی بود – چون یک اقتصاددان بود، فوراً به عمق نادانیِ سیاست‌مداران سابق پی برد و صراحتاً اعلام کرد که ما پولیس جهان نیستیم که هرجا از کشورمان به نفع دیگران هزینه کنیم. گرچه دیر شده بود، اما تصمیم قطعی را گرفت و آمریکا را از فروپاشی کامل نجات داد.

اینک بیاییم سر اصل مطلب، ترکیه!

ترکیه بعد از این‌که از چنگال کمالیست‌ها بیرون آمد و به‌دست اسلام‌خواهان افتاد، با سرعتی عجیب پله‌های ترقی را در مجال اقتصاد و صنعت پیمود. در بخش تولید تجهیزات نظامی به مؤفقیت‌های چشمگیری دست یافت. خصوصاً هواپیمای بدون‌سرنشین «بیرق‌دار» مایهٔ پریشانی غربی‌ها شد. با کودتا خواستند اسلام‌گرایان را از سلطه به زیر بکشند – همان‌گونه که در مصر و الجزایر همین‌گونه کردند -، ولی با هوشیاری حکومت ترکیه، کودتا خنثی شد. از کانال انتخابات وارد میدان کارزار شدند ولی شکست خوردند. تحریم‌های آمریکا نیز کار به جایی نبرد.

اینک برای براندازی حکومت ترکیه، آمریکا و متحدانش تصمیم گرفته‌اند او را وارد باتلاق افغانستان کنند. باتلاقی که گردن‌کلفت‌تر از ترکیه را نابود کرده است.

حکومت ترکیه اما، بنابر حرص‌وآزی که نشئت از کم‌تدبیری‌اش دارد و یا بنابر فشارهای غربی قرار است ریسک کند و وارد باتلاق شود.

اگر واقعاً ترکیه با ساز غرب برقصد و بی‌مسئولانه پا به دام غربی‌ها بگذارد، دیر نیست که به سرنوشت گُنده‌ترها از خود گرفتار شود.

امارت اسلامی افغانستان، با وجود این‌که ترکیه بخشی از نیروهای ناتو بوده و با آموزش نیروهای رژیم کابل، به‌صورت مستقیم در نبرد با مجاهدین شرکت داشته است، بازهم رویهٔ امارت اسلامی با حکومت ترکیه بسیار قابل تحسین بوده است. نباید حکومت ترکیه از این تعامل زیبای امارت اسلامی که نشئت‌گرفته از حس اسلام‌گرایی‌شان است، سوءاستفاده کند. برای ترکیه بهتر است که به جای ماجراجویی‌های خطرناک، اقتصادش را قوی‌تر کند و روی تجهیزات نظامی سرمایه‌گذاری کند. حکومت ترکیه باید بداند که نخستین استفاده‌کنندگان از حضور نظامی‌اش در کابل، آمریکا، چین، روسیه و یونان خواهند بود.